نیما یوشیج

شبی با شب

(بحثی در مردم شناسی ِ «کارشب پا» ی نیما)

<div > <div >

<div >
از این خانه «گیلان» تا به آن خانه «نیمایوشیج» 
مازندران ، خانه ی دوم گیلان، با قلم بزرگان آن دیار از جنس قلم خودما گیلانی ها عطر خاص ِ چای ، شالی ، شکوفه های بهارنارنج و... و رنگ نغمه های تمشک را دارد . از پیشینه فرهنگی ادبی شان هم اگر بگوییم و از قافله سالار شعر معاصر نیما یوشیج ـ که امروز شده است سایت فرزندان خلفش که یکی از آن به مدیریت بزرگمرد مازنی، استاد محمد عظیمی (م . ققنوس) که هفته ی قبل وعده اش را داده بودیم که قرار است درکنار هنر و ادبیات معاصر به فرهنگ بومی در پهنه تاریخی ، جور ادبیات محلی را نیز بکشد. و ما نیز از همین دریچه (وزمتر) به این دانشمند نازنین مان که گویی می خواهد اکسیژن پاک هنرو ادبیات را به شُش های مخاطبین اش تزریق نماید تبریک گفته و با اجازه ی استاد رحیم چراغی نازنین ، مقاله ی وزین اش را ، که در حال و هوای سایت «م . ققنوس» نیز می باشد پسوند یادداشت مان می نماییم:
شبی با شب
(بحثی در مردم شناسی ِ «کارشب پا» ی نیما)
رحیم چراغی
اشاره :
صدها سال از اهمیت تولید برنج در ایران می گذرد. مناطق شمالی ایران و به طور مشخص دو استان حاصل خیز گیلان و مازندران، موطن اصلی کشت برنج در این کشور به حساب می آیند.
شیوه تولید برنج و مناسبات فرهنگی آن در طول صدها سال، دست خوش دگرگونی های متنوعی شده است؛ مانندتحولی که در بیشتر از سه دهه استیجاری ارباب ـ رعیتی در سیستم اجاره و کشت زمین انجامید و مهم ترین دستاورد جامعه گسترده برنج کاران شمالی، در تاریخ این دگر گونی ها ـ که یک جا و در یک برهه اتفاق افتاد ـ، همین تحولات ارضی سال 1342 بوده که تغییراتی عمده در بافت اجتماعی، شیوه تولید و روابط زمین داری به وجود آورده است.
دیگر اینکه، مکانیزه و مدرنیزه شدن برخی از ابزار و مراحل کار، فرهنگ جامعه را دست خوش تغییراتی کرده است. طبیعی است که تغییر شیوه تولید و مناسبات زمین داری، دگرگونی هایی را در نحوه تولید به وجود آورده و بر سرعت کارها افزوده است.
مجموعه عوامل یاد شده، سبب ایجاد شکاف و گسستگی در جامعه کهن و سنتی شده و زمینه به وجود آمدن تغییراتی مهم و عمده در فرهنگ مناسبات برنج کاری و بافت روستایی شمال ایران را فراهم آورده است.
اما در ورای نیم قرن گذشته، نحوه تولید برنج و آن چه که به این مبحث (مردم شناسی و فولکلور) مربوط می شود چگونه بوده است؟
یکی از راه های دست یابی بدان اطلاعات، استفاده از ذهنیات و خاطرات شالی کاران سال خورده و کهن سال است. راه دیگر، استفاده از از منابع و مراجع چاپی ست. متأسفانه کارهای پژوهشی در این زمینه، اندک است و دسترسی به اسناد و مدارک مربوط به فرهنگ برنج کاری جامعه گذشته، دشوار ! اما مناسب ترین و کامل ترین روش استفاده از راه دوم، رجوع به آثار ادبی و به طور مشخص رجوع به شعر است. هرچند که، در این زمینه نیز، با فقر منابع و اطلاعات روبه روییم و آثار موجود نمی توانند پاسخ گوی نیازهای کاری پژوهشی باشند؛ زیرا در مقوله های هنری و به ویژه در شعر ـ به دلیل ریزه کاری ها و رعایت عناصر متشکله آن که جنبه هنری دارد و از زمینه تحقیق فاصله ـ، ابزار و فرهنگ مردم شناسی، دست خوش تغییراتی می شوند. اما در کل و با تجزیه مواد موجود، می توان به راز و رمز زندگی مردم در جامعه گذشته دست یافت.
از چهره های شاخصی که در ورای نیم قرن گذشته به غور و بررسی در این امور پرداخته، شاعر هوشمند و فرزانه ای چون نیماست. استاد نیما یوشیج، بزرگ مرد شعر معاصر ایران ـ که خود از اهالی شمال، عضوی از این خانواده و جامعه، و در ارتباط و پیوندی ناگسستنی با فرهنگ غنی و به طور عمده نشأت گرفته از مناسبات شالی کاری است ـ در تعدادی از بهترین و ماندگارترین شعرهای خود به بازتاب مردم شناسانه فرهنگ و زندگی شالی کاران و جامعه آنان دست زده است. برای مثال در شعرهایی چون: «داروک»، «بر فراز دودهایی ...» و ... شعر مربوط به این مبحث: شعر «کار شب پا».
 ***
کار شب پا نه هنوز است تمام
اساساً شعر با هیچ معیار و استدلالی در قالب اثری صرفاً پژوهشی نمی گنجد. آن چه مشخص است «کار شب پا»ی نیما، اثری تحقیقی نیست؛ اما مضمون نوی شعر، آن را به حوزه ی پژوهش و مردم شناسی نزدیک می کند. شعر، از عناصر هنری تشکیل شده است. زبان نیما در این جا، به به پختگی و کمال رسیده و ساختمان اثر، قوام یافته است. تصویرها، غنای درخشان تری دارند. و مضمون آن، که موضوع این مبحث است، متفاوت می نماید. نیما، برای نخستین بار در تاریخ شعر فارسی، بی واسطه به متن زندگی وارد شده و در عمل کرد خود، موفق است! پرداخت به «کارشب پا» با احاطه و اشراف بر نوع زندگی مردم شکل گرفته و بدین سبب، با پژهشی مردم شناسانه همسری می کند. اثری شعری ـ  تحقیقی که از اطناب به دور است و به گونه ای موجز و فشرده ارائه شده، کار شب پا گزارشی است از نحوه انجام گرفتن بخشی از کاری فصلی و مربوطه به شالی کاری در شمال ایران.
... لیک در «آیش»
کار شب پا نه هنوز است تمام
در مناسبات کشت برنج ـ زمانی که بافت روستاها، شبه جنگلی بود ـ، حیوانات و حشرات مزاحم به برنجزارها حمله ور می شدند. از جمله این حیوانات مخرب و مزاحم «گراز وحشی» بوده که به صورت انفرادی و یا گله ای به شالیزارها هجوم آورده و سبب تخریب شالی ها و آسیب فراوان کشت شالی می شدند.
شالی کاران شمال در سرتاسر گیلان و مازندران برای مقابله با تهاجم گراز و تخریب و صدمه شالیزار، فردی را برای نگهبانی شبانه از شالیزار به خدمت خود درمی آوردند. نام این مزدور در اصطلاح قرارداد :«شب پا»، و کار او «شب پایی» در شالیزار بوده است.
کار شب پاها پاس دادن و مراقبت از شالیزار نشاء شده بود و زمان آن از غروب خورشید تا طلوع آفتاب به درازا می کشید. شب پایی ها بدون استثناء و به طور مرتب تا دروی شالیزار ادامه می یافت. شب پاها در کلبه ای صحرایی (که چوب بستی بی حفاظ است)، استقرار یافته و در صورت تهاجم گراز، به مقابله برمی خواستند. نیما نحوه مقابله و شرح وظایف شب پا را در شعر خود آورده است.
امروزه لزوم شب پایی شالیزار و فرهنگ آن به دلیل تغییر شیوه تولید و بافت جامعه روستایی، انهدام بیشه زارهای گسترده و شبه جنگلی در روستاها (مأمن و مخفی گاه گرازها) و مهمتر این که انقراض نسل گراز وحشی در مناطق جلگه ای گیلان و مازندران، منسوخ شده است. البته نگارنده از شرایط شب پایی در مناطقی که شالیزارها در گستره ای جنگلی مانند، گسترده اند بی اطلاع است!
شرح وظایف شب پایی را در ورای نیم قرن گذشته، از زبان هنری نیما پی گیری می کنیم:
بیشه زارهای جنگلی شمال، در آن زمان، محل زندگی گرازها بوده اند. نیما محل زندگی و نحوه هجوم گرازهای وحشی را در کار شب پا به وضوح ـ هرچند موجز ـ آورده است و این فکر از شعر او محقق می گردد:
می چمد از «پلم»ی خوک به «لم»
تعداد شب پاهایی که برای هر قطعه از شالیزار به خدمت شالی کاران در می آیند، از یک تن تجاوز نمی کند:
نه کسی و نه سگی همدم او 
«بینجگر» بی ثمر آنجا تنها
چون دگر همکاران 
*** 
بر نمی خیزد یک تن به جز او 
که به کار است و نه کار است تمام 
شب است، آغاز شب. «تیرنگ tirang» (قرقاول) به خواب رفته و کار شب پا، آغاز شده است: 
ماه می تابد رود است آرام، 
بر سر شاخه ی «اوجا» «تیرنگ» 
دم بیاویخته، در خواب فرو رفته، ولی در «آیش»
کار «شب پا» نه هنوز است تمام.
این فکر (شروع کار شب پا در آغاز شب و پس از غروب خورشید) به طور تلویحی در انتهای شعر نیز آمده است:
همچنان کاول شب، رود آرام 
حمله گرازها در تاریکی شب، ناگهانی، هولناک و در عین حال غافل گیرانه:
می رمد سایه ای، این است گراز.
حمله گراز وحشی ـ یا گرازها ـ به شالیزار، همیشه، شبی «تیره» و «وحشت زا» را در پیش رو قرار می دهد و «هول» بر محیط «غالب» می شود. تصویری که نیما از شب شب پایی ارائه می دهد چنین است:
می دمد گاه به شاخ
گاه می کوبد بر طبل به چوب 
وندران تیرگی وحشت زا
نه صدایی است به جز این، کز اوست
هول غالب، همه چیزی مغلوب.
اشاره به نحوه مقابله شب پا با گراز ـ یا گرازها ـ و وظیفه عمده شب پا در شب پایی ـ که به موجب قرارداد موظف به انجام آن است ـ در بندی از شعر و در عبارتی موجز تشریح شده است. شالی کاران برای دفع هجوم گرازها از روش دمیدن در شاخ گاو ـ که صدایی پرطنین دارد و در دل شب می پیچد و سبب هراس و گریز و گرازها می گردد ـ استفاده می کنند. هم چنین برای متواری ساختن گرازها از شالیزار، بر طبل می کوبند و ... :
طبل می کوبد و در شاخ دمان 
به سوی راه دگر میگذرد
و نه این که شب پا در کلبه صحرایی، بی تحرک است بلکه در راه باریکه های شالیزار در پی گرازهاست:
... بس که او رفته و بس آمده در پاهایش 
قوتی نیست دگر.
از عوامل دیگر شب پایی، باید به همراهی سگ شب پا ـ که در دفع تهاجم گراز، کمک بزرگی ست ـ اشاره کرد:
«آی دالنگ! دالنگ!» صدا می زند او 
سگ خود را بر خود «دالنگ!»
عامل دیگر، نیاز شب به مشعلی ست که از آن در تعقیب و تاراندن گرازها استفاده می کنند:
تن او لخت و «شماله» در دست 
شب های شب پا در شب پایی، طولانی، دم کرده و پر از پشه است:
چه شب موذی و گرمی و دراز!
می پرد پشه و پشه است که دسته بسته 
***
پشه ای می مکد از خون تن لخت و سیاه ...
گردن خود، تن خود خارد ...
جدای از استناد به اسناد کار شب پای نیما، زمان دقیق شب پایی هاست که از اواسط بهار شروع شده و تا اواسط تابستان ادامه می یافت. تصادفاً تاریخ شعر نیما، مطابق با همین شرایط زمانی شب پایی هاست: «شب 20 خرداد». همه این سندها، بر آن دلالت می کند که شب های شب پایی، شب هایی بلند، دم کرده، سنگین و پُر از پشه و حشرات دیگر بوده است!
چه شب موذی و سنگین! آری
شب پاها به هیچ وجه دارای هویت طبقاتی مشخص نیستند. شب پاها، وابسته به طبقه دهقانان اند:
او که تا صبح به چشم بیدار
«بینج» باید پاید تا حاصل آن 
بخورد در دل راحت دگری.
درست است که در سند بالا، به شیوه تولید و مناسبات زمین داری در آن دوره، اشاره مشخصی نشده؛ اما دست یابی به روابط زمین داری و شیوه تولید آن در نیم قرن پیش با استنتاج  مواد موجود در سه مصرع فوق امکان پذیر است. به ویژه که تاریخ شعر «خرداد 1325 خورشیدی، قفل این معضل را می گشاید. شرایط زمین داری، استیجاری ست یعنی زارع، قطعه زمینی را از زمین دار (خان) به اجاره دارد. شب پا در چنین شیوه ای از تولید، از سوی زارع به کار گمارده می شود و به خدمت او درمی آید. وی به دلیل مشارکت عملی در تولید شالی، علی رغم عدم برخورداری از زمین و ابزار تولید، از طبقه دهقان به حساب می آید. 
پیوست: زندگی شب پا
چگونه می زید شب پا؟ اگر از استثنای مرگ همسر شب پای نیما ـ که عمومی نیست ـ در گذریم، سایر مشخصات آن (شرایط زیستی، معیشتی و مالی، و روابط خانوادگی) برای همه شب پاها مصداق دارد:
«چه شب موذی و گرمی و دراز!
تازه مرده است زنم
گرسنه مانده دوتایی بچه هام، 
نیست در «کپه»ی مشت برنج، 
بکنم با زبانشان آرام؟
***
بچه های «بینجگر» از زخم پشه،
بر نی آرمیده 
پس از آنی که ز بس مادر را 
یاد آورده به دل، خوابیده.
نیما، شب پا و کار شب پایی را با کلام هنری خود ثبت می کند. امروزه ـ دوره ای که تحولی در شیوه تولید و مناسبات زمین داری ایجاد شده و شب پایی منسوخ ـ، تداوم آن با مصراع آخر شعر نیما به طور حسی و عاطفی، به تاریخ و دنیای آینده پیوند می خورد: 
کار شب پا نه هنوز است تمام. 

<div >

مطالب مرتبط